دلا نزد كسی بنشین كه او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو كه او گلهای تر دارد در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیكاران به دكان كسی بنشین كه در دكان شكر دارد به هر دیگی كه میجوشد میاور كاسه و منشین كه هر دیگی كه میجوشد درون چیزی دگر دارد نه هر كلكی شكر دارد نه هر زیری زبر دارد نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد مولانای جان دوست عزیز: عشق گاهی آبی دور دست کسی هست، خیلی ظلم بزرگیه که توانایی اعتماد مجدد را از انسان ها بگیریم!!! غربت کسی نباش که تو را وطن دیده است. محمود درویش