خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو به دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تو داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات آن زمانی که درآییم به بستان من و تو اختران فلک آیند به نظاره ما مه خود را بنماییم بدیشان من و تو من و تو، بی منوتو، جمع شویم از سر ذوق خوش و فارغ، ز خرافات پریشان، من و تو حضرت مولانا