چند ده سال پیش، دراواخرفصل بهار، در یک کلبه کوچک در تهران بزرگ، کودکی به دنیا آمد که در این لحظه حساسِ تاریخ، در جستجویِ یک دوست وشاید همسر، همانند یک شتربردرمنزلِ مجازیِ شما نشسته. وفا درعنفوانِ کودکی کمی تخس بود، ولی پس از چند بارخوردن کتک مفصلی از مادر خویش، زبان حق به دهان گرفت، وکنون سالهاست که آزارش به هیچ احدالناس وموردانه کشی نرسیده است. وفا در سالهای نوجوانی همت به یادگیری زبانهای کشورهای مختلف نمود، ودردوران جوانی شیفته زبانهای برنامه نویسی شد. ولی زبانِ بانوان را هیچوقت به خوبی یاد نگرفت به طوری که هیچ خانمی زحمت گرفتنِ اجازه از پدرومادر و بزرگان فامیل را به خود نداد. به امید اینکه امروز این طلسم با زبان با مداد بشکند: آه، ای یقینِ گمشده، ای ماهی گریز در برکِه های آینه لغزیده تو به تو من آبگیرِصافی ام، اینک به سِحرعشق، از برکه های آینه راهی به من بجو وفا مهندس کامپیوترو استاد دانشگاه در زمینهٔ هوش مصنوعی است. وی طبیعتی آرام و مثبت دارد، اهل معاشرت ومسافرت بوده وهمواره در صدد فراگیریِ رقص های اقصا نقاط جهان است. مَرحمِ خام بر آن غربتِ ناکام مزن دم تنهایی به ازشوهربی عشق وصفاست بازکن دربِ دلت را توبَراین خسته شُتر بختِ تو در گرؤ لایکِ پروفایلِ وفاست تا دیدار...